پیرمرد لاغر و نحیف بود و چین و چروکهای عمیقی پشت گردنش داشت. لکههای قهوهای سرطان پوستِ مهربان که خورشید از انعکاسش بر دریای گرمسیری به ارمغان میآورد، روی گونههایش بود. لکهها تا کنارههای صورتش امتداد داشتند و دستهایش جای زخمهای عمیق و چیندار داشتند. آنها روی تراس نشسته بودند و بسیاری از ماهیگیران پیرمرد را مسخره میکردند و او عصبانی نبود. برخی دیگر،

بهترین مکانها برای شروع سفر



وقتی باد از شرق میوزید، بویی از کارخانه کوسهسازی در بندر میپیچید؛ اما امروز فقط اندکی از آن بو به مشام میرسید، چون باد به سمت شمال برگشته و سپس فروکش کرده بود و هوا در تراس دلپذیر و آفتابی بود. آنها با هم در جاده به سمت کلبه پیرمرد رفتند و از در باز آن وارد شدند. پیرمرد دکل را با بادبان پیچیده شدهاش به دیوار تکیه داد و پسر جعبه و سایر وسایل را کنار آن گذاشت.
کارهای بزرگ در کسب و کار هرگز توسط یک نفر انجام نمیشوند. آنها توسط تیمی از افراد انجام میشوند.استیو جابز
آنها روی تراس نشستند و بسیاری از ماهیگیران پیرمرد را مسخره میکردند و او عصبانی نبود. برخی دیگر، از ماهیگیران مسنتر، به او نگاه میکردند و غمگین بودند. اما آن را نشان نمیدادند و مودبانه درباره جریان آب و اعماقی که قلابهایشان را به آن انداخته بودند و هوای خوب و مداوم و آنچه دیده بودند صحبت میکردند.

